شیطنت های تو
امروز واسه به روز کردن وبلاگت طبق روال همیشه کامپیوترم و برداشتم و گذاشتم توی ماشین اومدم خونه مامان جون تا با اینترنت پر سرعت دایی حسین بتونم آپ دیت کنم. آخه دایی حسین وقتی میره لپ تاپش هم میبره مجبورم کامپیوتر خودم و بردارم بیارم.موقعی که کامپیوترو گذاشتم روی میز دایی حسین دیدم خیلی صدا میاد. یه دفعه دیدم یه خودکار از کیس اومد بیرون. خودکار و برداشتم و گفتم شاید اشتباه میکنم خودکار روی میز بوده نه توی کیس کامپیوتر.وقتی کامپیوتر و روشن کردم دیدم نه واقعا صدای کیس کامپیوتر عوض شده کامپیوتر و خاموش کردم و کیس و باز کردم دیدم به به...
کامپیوتر خونه ما شده محل قایم کردن گنج های نازنین زهرا . دو ، سه تا از وسایلی که خیلی دوست داشتی و یه مدت گم شده بود و قایم کرده بودی داخل کیس کامپیوتر خدارو شکر که همشون ریزه میزه بودند و کامپیوتر و نسوزونده بودند.
* در عوض دیشب یه شیرین کاری کردی که خیلی به دل من و باباسعید نشست بابا سعید خسته از سر کار اومده بود داشتم واسش شام میاوردم یه دفعه با ناز بهش گفتی :( باباسعید)
همیشه بهش میگفتی باباهیچوقت اسم سعید رو نمیگفتی یعنی اصلا بلد نبودی بگی. خیلی اینکارت به دلمون نشست. اسم منم بعضی وقتها میگی البته به جای "ز" میگی "ل"