نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره

نازنین زهرای ما

نمایش روز درخت کاری درمدرسه

دو سه روز قبل از روز درختکاری یه فکری به ذهنم رسیده بود که هرجوری شده شما رو توی فعالیت های مدرسه شرکت بدم. توی فکر انجام یه تئاتر بودم . با مامان دوستت فاطمه درموردش حرف زدم. اونم گفت که بریم و با معاون پرورشی این موضوع و مطرح کنیم . منم سریع ماشین و روشن کردم و مامان دوستت و سوار کردیم و راهی مدرسه شدیم. وقتی موضوع و با معاون پرورشی تون خانم روستا مطرح کردیم از اون استقبال کرد. همون روز نمایشنامه شو نوشتم و به مامان دو تا از دوستان فاطمه و ستایش زنگ زدم و بهشون گفتم. اونا هم قبول کردند که توی این نمایش باشند. فاطمه نقش  دختر ، ستایش نقش مادر و شما هم نقش درخت . علت اینکه به شما نقش درخت و دادم اول این بود که اون روز، درختکاری بود و ...
26 اسفند 1396

افتادن اولین دندان شیری

گل دختر نازم ، امشب ساعت هشت و سی دقیقه گریه کنون اومدی سمت من . دیدم که دندونت که لق بود حالا خون اومده .  یه کمی هول شده بودم . خداروشکر خونه مادرجون بودیم. از مادرجون خواستم که دندونت و بکشه . مادر جون هم که خیلی وارد هست سریع کشید دندونت و . تمام جمع از این اتفاق خیلی خوشحال بودیم اما خودت یه کوچولو ترسیده بودی ولی خیلی زود آروم شدی. به این ترتیب اولین دندون شیریت کنده شد... ...
7 آبان 1396

مادر دختری

یکی از لذت های دختر داشتن اینه که توی یه عروسی لباست با لباس دخملت ست باشه. امشب قراره این لذت و با هم تجربه کنیم ...
1 مهر 1395

اولین سروده ی تو

در حال نقاشی کشیدن بودی که دیدم داری یه شعر زمزمه میکنی دقت که کردم دیدم این شعر از خودت گفتی . و این است اولین سروده ی تو: سلام سلام مداد آبی پر رنگ میخوام باهات بکشم نقاشی های قشنگ هروقت تموم شدهمه نقاشی هام تورو میذارم سر جات فردا که از خواب پاشدم من میکشم نقاشی هات ...
15 شهريور 1395

اولین زیارت امام رضا

بالاخره امام رضا مارو به حرمش راه داد و راهی شدیم .راه خیلی طولانی و خسته کننده بود اما باهم خاله بازی میکردیم و دکتر بازی و بیشتر از همه خمیر بازی: توی راه کمی تب کردی اما خدا رو شکر به خیر گذشت و دکتر رفتیم و دکتر گفت خدا رو شکر مشکلی نیست. بعد از دو روز با سختی ها ی زیاد رسیدیم به حریم حضرت سلطان: توی این عکس خیلی معصوم شدی اما در کل حسابی با داداشی آتیش میسوزوندید. و این هم عکسی که یادگاری از اولین سفر زیارتیتون گرفتیم: به امید هر ساله بودن آمین   ...
18 ارديبهشت 1395

اولین راهپیمایی مستقل نازنین زهرا

دختر قشنگم امسال دهه فجر مهدکودکتون تنهایی بردنتون راهپیمایی البته 19 بهمن از در رو به کوچه ی مهدکودک به در رو به خیابون مهد کودک. و گفته بودند پدر و مادرها نیاند . آخ که چقدر دلم میخواست تورو توی اون حالت ببینم. وقتی اومدی خونه خیلی خوشت اومده بود بهت میگفتم شعار چی دادی میگفتی : شعار؟!!! شعار چیه؟ بعد که برات توضیح دادم گفتی نه ما فقط به هم نگاه میکردیم و میخندیدیم ...
27 بهمن 1394
1