شیرین زبونی های تو
از شیرین زبونی های این روزهات هر چی بگم کم گفتم اینها فقط یه بخشی
از اونهاست که الآن یادم میاد:
شکلات : شی لی کات
خود کار : خ کار
وقتی شیطونی میکنی ازت میپرسم داری چیکار میکنی ؟ میگی ( دارم اژیت میتونم )
وقتی بابایی داره آماده میشه بره سر کار میگی : ( نلو سر کار . خودم میلم. میلم پول بیالم)
وقتی پسر عمه طاها میاد خونه مادر از تو خونه بلند داد میزنی میگی : (طاخا گوگولی بیا )
هرچی بهت میگیم شیشه نخور دیگه بزرگ شدی گوش نمیدی و با زور ازمون میگیری و میخوری وقتی کامل تموم شد میای شیشه بهم میدی و میگی : ( دیده بژرگ شودم شیشه نیمیخولم )
چند روز پیش قابلمه پلاستیکیتو برداشته بودی و گذاشته بودی رو گاز دست من و میکشوندی به سمت اتاق بهم میگفتی : ( تو بلو بکاب من گذا دلست میتونم ) یعنی( تو برو بخواب من غذا درست میکنم.)
وقتی یه مهمونی میریم حوصلت که سر میره الکی بهم میگی ( ....یش دارم ) منم هول هولکی میبرمت دستشویی وقتی بعد از دو سه دقیقه که نشستی میخوای برگردیم بهم میگی : ( دیدی الکی گفتم)
وقتی میخوای بری حمام قبلش همش راه میری و میگی : ( بلم حموم خوشتل بشم ، تمیز بشم ) وقتی هم که بر میگردی میگی : ( آخیش خوشتل شدم ، تمیز شدم ، گشنگ شدم )
وقتی خونه مادر جون اذیت میکنی تا آقا جون میخواد دعوات کنه بهش میگی: ( آگا دعوا نتن ) وقتی هم که دعوات میکنه میگی : ( دوباله دعوام ترد )
عمه زینب تعریف میکنه میگه چند روز پیش همش از پشت سر میخواستی از روی تخت آقا بپری همه بهت میگفتند (نکن ، میفتی) تو هم گوش ندادی و پریدی از پشت افتادی زمین . قبل از اینکه کسی دعوات کنه خودت گفتی : ( دیدی افتادم )