چرا نازنین زهرا؟
یکی از دوستان عزیزم ( سایه سپید ) پرسید که چرا نازنین زهرا؟ این باعث نوشتن این پست شد. آخه ما همه اسمی مد نظر داشتیم غیر از نازنین زهرا
١. اردیبهشت پارسال بدون اینکه به فکر بچه دار شدن باشیم خواب یه دختر ناز و دوست داشتنی و دیدم که صداش کردم : مامان ، زهرا بیا پیشم. از همون موقع به فکر بچه دار شدن افتادم اونم یه دختر آخه من تنها دختر خونه هستم و دوست داشتم اسمش زهرا باشه.
2. من و باباسعید با هم سر اسم به تفاهم نمیرسیدیم. بین اسم های ثنا ، یسنا ، بهار ، هستی ، نازنین ، زهرا ، سنا مونده بودیم اسم هارو بین قرآن گذاشتیم تو لحظه ی آخر بابا سعید گفت اسم نازنین و زهرا را کنار هم بگذاریم هر دومون دورکعت نماز خوندیم صلوات فرستادیم و بابا سعید قرآن و باز کرد اسم نازنین زهرا در اومد.
3. زمان زایمانم درد خیلی شدیدی داشتم پرستارهای...... هرچی صداشون میزدم به دادم نمیرسیدند بچه داشت به دنیا میومد هرچی صداشون زدم ، دادزدم ، فریاد زدم اما فکر میکردند الکیه . احساس میکردم همه چیز داره تموم میشه زندگی خودم وتموم شده میدونستم فقط به فکر دخترم بودم لحظه ی آخر برای اولین بار توی زندگیم دست به دامن حضرت زهرا شدم و از ته دلم التماسش کردم دخترم و نجات بده تا دخترم و به نامش کنم. همون لحظه از هوش رفتم و چند دقیقه بعد با صدای گریه ی دخترم به هوش اومدم و خدا رو شکر کردم.
4.یک روز قبل از شناسنامه گرفتن ، بابا سعید از اسم زهرا پشیمون شد و میخواست اسم نازنین خالی توی شناسنامه بذاره با حرفهای من و مامان بابام قانع نمیشد ازش خواستیم واسه بار قرآن باز کنه و برای بار دوم اسم قشنگ نازنین زهرا در اومد.
و بالاخره اینکه زمین و آسمون دست به دست هم داده بودند چون توی تقدیر من و همسرم دخترمون (( نازنین زهرا )) بود.