گزارش مسافرت
سلام دختر خوشکلم ، بالاخره تونستیم بعد از یک سال از تاریخ تولدت ببریمت مسافرت و خارج از استان فارس هم نشونت بدیم. مسافرت خیلی خوبی بود بخصوص واسه من که بعد از 5 سال دوباره شهرم و تونستم ببینم و برای بابا سعید که اولین بار زیارت حضرت معصومه و مسجد مقدس جمکران رفت . تو هم بعد از مسافرت خیلی اجتماعی تر شدی. این هم عکسهای زیارت دختر نازم :
*************************************
توی مسافرت خیلی ازت راضی بودم واقعا نهایت همکاری و باهامون میکردی. فقط دو سه بار شیطونی کردی اولین شیطنتت این بود که وقتی رفتیم خونه دایی داوود چند لحظه بعد از ورودمون تسبیحشون و پاره کردی و با هزار بدبختی دونه های تسبیح و از دهنت درآوردیم. دومین شیطونیت شبی بود که جمکران بودیم و تا ساعت چهار و نیم صبح داخل مسجد راه رفتی هرچند اونجا با شیرین کاریهات کلی عاشق و خاطرخواه پیدا کردی و خیلی ها فقط واسه بوسیدنت التماس میکردند اما دائم دنبال تسبیح و مهر نمازخونها بودی و من بازور ازت میگرفتم و مجبور بودم پا به پات راه بیام خلاصه که وقتی بعد نماز صبح داشتیم از مسجد میومدیم بیرون من و تو شده بودیم چهره ی رسوای اون شب.
شیطنت سومت هم خونه ی خاله سمانه انجام دادی که یکی از چینی های خوشکلشون و شکستی اونها هم تازه عروسی کرده بودند و تمام وسایل خونشون نو بود خیلی شرمنده شدم واقعا نمیدونستم چی بگم و چیکار کنم هرچقدر مواظبت بودم آخر نتونستم جلوی کارهاتو بگیرم.
اما مامانی اشکال نداره منم مثل تو وقتی نینی بودم شیطون بودم (اینو گفتم که عذاب وجدان نگیری حالا جوگیر نشی وقتی بزرگ شدی هم شیطون بشی هر روز آبرومون کم و زیاد کنی.)
اینم عکس خوشکلت داخل کلبه باغ گلها