شیرین زبونی های تو
از شیرین زبونی های این روزهات هر چی بگم کم گفتم اینها فقط یه بخشی از اونهاست که الآن یادم میاد: شکلات : شی لی کات خود کار : خ کار وقتی شیطونی میکنی ازت میپرسم داری چیکار میکنی ؟ میگی ( دارم اژیت میتونم ) وقتی بابایی داره آماده میشه بره سر کار میگی : ( نلو سر کار . خودم میلم. میلم پول بیالم) وقتی پسر عمه طاها میاد خونه مادر از تو خونه بلند داد میزنی میگی : ( طاخا گوگولی بیا ) هرچی بهت میگیم شیشه نخور دیگه بزرگ شدی گوش نمیدی و با زور ازمون میگیری و میخوری وقتی کامل تموم شد میای شیشه بهم میدی و میگی : ( دیده بژرگ شودم شیشه نیمیخولم ) چند روز پیش قابلمه پلاستیکیتو برداشته بودی و گذاشته بودی رو گاز دست ...